Home ||| « گنجی:زندان مرا گرفتار توهم نکرده است | Human Rights

July 29, 2005

شمعی به ياد گنجی روشن می کنم

به خانه می رسم با انديشه ای پريشان و محزون. تمام روز به گنجی فکر کرده ام. اين روزها گنجی بخشی از ذهن و خاطره و خانواده و رفتار ما شده است. با او می ستيزيم و با او آشتی می کنيم. چه دعواها با هم کرده ايم چه خنده ها با هم داشته ايم. اما امشب ديگر به ستيز و آشتی فکر نمی کردم. امشب تمام راه به يک چيز فکر کردم: به خانه که رسيدم شمعی به ياد او روشن می کنم پشت پنجره ام می گذارم. بلندترين و زيباترين شمع خانه حاليا پشت پنجره می سوزد. من ديگر فقط به اين فکر می کنم که شمع وجود او خاموش نشود...

عکس: وبلاگ اسپيد
متن: وبلاگ سيبستان

July 29, 2005 06:39 PM

« گنجی:زندان مرا گرفتار توهم نکرده است | Human Rights