May 25, 2004
Reading a Persian Poem
صدایِ من
My voice: Reading a Persian Poem from Ahmad Shamlu's "Little Songs of Exile"

www.shamlou.org
خواندنِ شعرهای شاملو- با صدایِ بلند- یکجور دل به دریا زدن است. اگر شعری را با صدایِ شاملو قبلا شنیده باشی، وقتی آن را میخوانی ناخودآگاه میخواهی عینِ او بخوانی: با همان لحن، همان تکیهها و همان کششها. شنونده هم اگر آن شعر را با صدایِ شاملو شنیده باشد، شعر خواندنِ تو اصلا به دلش نمینشیند حتا اگر همه را درست و بی غلط بخوانی. شعر را اگر غلط بخوانی که دیگر کارت تمام است! شنونده آنقدر اصلاحت میکند که آخر سر فقط شرمندهگی نصیبت میشود و بس ولی اگر تو نشنیده باشی و شنونده هم نشنیده باشد، هر چقدر هم غلط بخوانی نمیفهمد! شوخی کردم ولی این چند خط را که خوانده ام باور کن هیچ جا نشنیدهام. قصدم فقط ایناست که صدایم را بشنوی، شعرخوانی هدفم نیست. فرض کن آمده ای خانه ام و این شعر هم تازه جائی چاپ شده (ایران که بودم معمولا مجلهی آدینه این شعرها را چاپ میکرد) و من میپرسم "این شعر را خوانده ای؟" و شروع میکنم یک قسمتاش را خواندن.
Click "Continue..." to listen to my voice
Listen now (streaming)
و حضور ِ گرانبهای ِ ما
هر يک
چهره در چهرهی ِ جهان
(اين آيينهئی که از بود ِ خود آگاه نيست
مگر آن دَم که در او درنگرند) ــ
تو
يا من،
آدمیئی
انسانی
هر که خواهد گو باش
تنها
آگاه از دستکار ِ عظيم ِ نگاه ِ خويش ــ
تا جهان
از اين دست
بيرنگ و غمانگيز نماند
تا جهان
از اين دست
پلشت و نفرتخيز نماند.
□
يکی
از دريچهی ِ ممنوع ِ خانه
بر آن تلِّ خشک ِ خاک نظر کن:
آه، اگر اميد ميداشتی
آن خُشکسار
کنون اينگونه
از باغ و بهار
بیبرگ نبود
و آنجا که سکوت به ماتم نشسته
مرغی میخوانْد.
□
نه
نوميدْمردم را
معادی مقدّر نيست.
چاووشیی ِ اميدانگيز ِ توست
بیگمان
که اين قافله را به وطن ميرساند.
از: خطابهیِ آسان، در امید
احمد شاملو
۲۳ تير ِ ۹۵۳۱
May 25, 2004 11:17 PM
« Persian Dance and Persian Accent | My Voice