خواندنِ
شعرهای شاملو- با صدایِ بلند- یکجور دل به دریا زدن است.
اگر شعری را با صدایِ شاملو قبلا شنیده باشی، وقتی آن را میخوانی
ناخودآگاه میخواهی عینِ او بخوانی: با همان لحن، همان تکیهها و
همان کششها. شنونده هم اگر آن شعر را با صدایِ شاملو شنیده باشد،
شعر خواندنِ تو اصلا به دلش نمینشیند حتا اگر همه را درست و بی
غلط بخوانی. شعر را اگر غلط بخوانی که دیگر کارت تمام است!
شنونده آنقدر اصلاحت میکند که آخر سر فقط شرمندهگی نصیبت میشود
و بس ولی اگر تو نشنیده باشی و شنونده هم نشنیده باشد، هر چقدر هم
غلط بخوانی نمیفهمد! شوخی کردم ولی این چند خط را که خوانده ام
باور کن هیچ جا نشنیدهام. قصدم فقط ایناست که صدایم را بشنوی،
شعرخوانی هدفم نیست. فرض کن آمده ای خانه ام و این شعر هم تازه
جائی چاپ شده (ایران که بودم معمولا مجلهی آدینه این شعرها را چاپ
میکرد) و من میپرسم "این شعر را خوانده ای؟" و شروع میکنم یک
قسمتاش را خواندن.
حالا
تُکمهی
Play بالا را بزن تا صدایم را بشنوی.
و حضور ِ
گرانبهای ِ ما
هر يک
چهره در چهرهی ِ جهان
(اين آيينهئی که از بود ِ خود آگاه نيست
مگر آن دَم که در او درنگرند) ــ
تو
يا من،
آدمیئی
انسانی
هر که خواهد گو باش
تنها
آگاه از دستکار ِ عظيم ِ نگاه ِ خويش ــ
تا جهان
از اين دست
بيرنگ و غمانگيز نماند
تا جهان
از اين دست
پلشت و نفرتخيز نماند.
□
يکی
از دريچهی ِ ممنوع ِ خانه
بر آن تلِّ خشک ِ خاک نظر کن:
آه، اگر اميد ميداشتی
آن خُشکسار
کنون اينگونه
از باغ و بهار
بیبرگ نبود
و آنجا که سکوت به ماتم نشسته
مرغی میخوانْد.
□
نه
نوميدْمردم را
معادی مقدّر نيست.
چاووشیی ِ اميدانگيز ِ توست
بیگمان
که اين قافله را به وطن ميرساند.
You might have
noticed at times that when a passage is being read-on
the radio for example-
from a book written in English, if the author's native language
is not English the reader's accent is usually close to the English accent of the speakers of the
author's native language. Listen to the following paragraph
with that perception in mind, if you will:
"
There are different forms of seduction, and the kind I have
witnessed in Persian dancers is so unique, such a mixture of
subtlety and brazenness, I cannot find a Western equivalent to
compare it to. I have seen women of vastly different backgrounds
take on that same expression: a hazy, lazy, flirtatious look in
their eyes. I found Sanaz’s look, years later, in the face of my
sophisticated French-educated friend Leyly as she suddenly began
to dance to music that was filled with stretches of naz
and eshveh and kereshmeh, all words whose
substitutes in English-coquettishness, teasing,
flirtatiousness-seem not just poor but irrelevant. "