July 09, 2004
دیروز بود یا امروز؟
پنج سال پیش، اول صبح که رفتم سرِ کار، خبر تظاهرات دانشجوها و درگیریهای کوی دانشگاه را بر سایت یاهو دیدم و فکرم بی اختیار برگشت به سالهای دانشآموزی خودم درتهران: تظاهرات آن روزها، درگیریها و سرکوبها. دورهی دانشجوییمان دیگر از این خبرها نبود. سیاست را ول کرده بودیم و رفته بودیم دنبال فلسفه و ادبیات و این چیزها. ولی عکس های حوادث 18 تیر را که دیدم انگار خودم را دیدم میان آن بچههای پر جوش و پر هیجان. دو تا از عکسها را چاپ کردم گذاشتم توی یک قاب چوبی سبز رنگ، زدم روی دیوار خاکستری سمت راست. یکی عکس پسر عینکی نقابداری بود که دختری مجروح را بر دستانش حمل میکرد و دیگری جوانی که در میان دود و کپههای آتش با تمام نیرو به سوی مأموران انتظامی سنگ میپراند.
این عکسها، با توضیح مختصر، تا دو سه سال روی دیوار اتاقک محل کارم بود و همکاران یک به یک نگاهی میکردند و چیزی نمیگفتند تا آنکه عاقبت یکی از دخترهای فیلیپینی الاصل پرسید:" این عکس خودته؟" عینکی یه را میگفت. گفتم "نه، ولی من هم انگار آنجا بودهام". مدتی بعد هم یکی از مدیرهای میانسال چینی الاصل در اتاق قهوه خوری گفت: "دانشجوها به تنهایی هیچ کار نمیتوانند بکنند."
چه بگویم؟ حالا پنج سال گذشته و من هنوز اعلامیه های این دانشجوها را که میخوانم نفسم بند میآید از این جرأتی که میکنند و حرفهایی که میزنند. چند روز پیش با باربد صحبت این بود که اینها مگر چند سالشان است و این پختگی سیاسی را از کجا آوردهاند؟! گفتم همنسلان ما در ایران که دیگر با سیاست کاری ندارند، اگر هم داشته باشند همان حرفهای ده سال پیش را میزنند، بزرگترهایمان هم حرفهای بیست سال پیش را! آنوقت این دانشجوها، آن هم بین این همه جوانهای سیاست گریز و دمغنیمتشمار، اینقدر قشنگ همه چیز را تحلیل میکنند؟ اینها واقعأ از کجا آمده اند؟
ما هم که اینجا کارِ سیاسی نکردهایم ولی دستکم حرفهایمان را بی هول و هراس زده ایم. ایرانیهای اینجا هم که یا اهل سیاست نیستند یا به تأثیر مسائل سیاسی ایران بر زندگی اینجاییشان چندان توجهی ندارند یا چه میدانم، چیزی میگویند و چیزی میشنوند. اهل سیاستشان هم که ما باشیم گهگاه از روی بیکاری به هم پیله میکنیم و دعوائی راه میاندازیم تا مثلا جلوی توطئهی این و آن سازمان ایرانی- آمریکائی را بگیریم که میخواهد رابطهی "ایران" و آمریکا را درست کند تا ما اینجا به نان و نوائی برسیم.
دیروز فکر میکردم بحثهای سیاسی اگر با عمل همراه نباشند چیزی جز ملال به بار نمیآورند. بچههای سیاسی ایران در عمل به این نتیجه رسیده اند که "اصلاح گران" هیچگاه قصد و توانائی کمک به جنبش دانشجوئی را نداشته اند. گذر از میدانِ تجربه اگر شیوهی اندیشیدن ما را اصلاح کند با ارزش ترین فرآیند سیاسیست حتا اگر فرصتهای بسیار در این سالها از دست رفته باشد.
July 9, 2004 03:59 PM
« آنطور که بودیم | Persian Blog | کَشتی"نشستگانیم"، ای باد شُرطه برخیز »